زبان مادری: زبان قلب و ذهن

دکتر محرم آقازاده – ونکوور

روز ۲۱ فوریه از طرف یونسکو به‌عنوان روز جهانی زبان مادری نام‌گذاری شده‌ است. نام‌گذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به‌منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده‌ است.

درآمد

یادگیری زبان مادری و آموختن به‌زبان مادری، از دیدگاه سازمان ملل متحد، حق طبیعی هر کسی است. این حق، مانند حقِ داشتن سرپناه، حقِ داشتن وطن و حقِ زندگی در صلح است. وقتی از زبان مادری و یا تجربهٔ زبان مادری سخن به‌میان می‌آید، این بدان معنا نیست که آموختن به‌زبان رسمی باید به کنار رانده شود. آموختن زبان مادری، نه مطالبه‌ای سیاسی و سهم‌خواهی سیاسی، بلکه خواستی طبیعی، بر پایهٔ شواهدی علمی و پژوهشی است. با این‌همه، آنچه تاکنون تجربه شده، این است که افراد و گروه­‌هایی، زبان مادری را دستاویزی برای سیاسی‌بازی‌های خود کرده‌اند. مقالهٔ حاضر، در اصل، بر آن است که نشان دهد زبان مادری، فارغ از دعواها و بازی‌های سیاسی، موضوعی است که عقل و علم در کنار هم ضرورت توجه به آن را باز می نمایانند.

مروری بر آمارهای جمعیت دانش‌آموزی در کشورهای جهان تأیید می‌کند به‌طور تقریبی نزدیک به نیمی‌ از کودکان و نوجوانان لازم‌التعلیم به مدرسه راه نیافته‌اند [منبع]. هر کودک (فرد ۵-۶ تا ۱۷-۱۸ ساله) باید بتواند به حق آموزش خود دست یابد. از سوی دیگر، او باید به آموزش شایسته هم دسترسی داشته باشد. در واقع، در کنار برآورده‌شدن حق آموزش، باید آموزش مناسبی هم تدارک دیده شود. یکی از راه‌های متناسب و مناسب‌سازی آموزش، آموزش به زبان مادری است. فراهم‌نشدن آموزش به زبان مادری، به‌معنای عدم رعایت فرصت برابر آموزشی و یادگیری است. دانش‌آموزی که زبان مادری او فارسی است و آموزش هم به زبان او فراهم می‌آید، نسبت به دانش‌آموزی که زبان او کردی یا ترکمنی است، فرصت یادگیری بیشتری به‌دست می‌آورد.

آموزشی که به زبان مادری دانش‌آموز فراهم نمی‌آید، او را در معرض بسیاری از آسیب‌های تحصیلی و اجتماعی قرار می‌دهد. از سوی دیگر، دولت‌هایی که حق آموختن به زبان مادری را نادیده می‌گیرند، به‌طور آشکار فرصت نابرابر آموزشی را هم فراهم می‌آورند. در واقع، غنی را غنی‌تر می‌سازند. تاکنون در ایران هیچ دولتی به رفع این نابرابری آموزشی توجه نشان نداده است.   

باری، عدم توجه به آموزش و یادگیری زبان مادری، به اندازهٔ دست کم ۱۲ سال کودکان را از تجربه و اندیشیدن به زبان مادری باز می‌دارد. کودکان با محروم‌ماندن از یادگیری زبان مادری، زبان دل و ذهن خود را از دست می‌دهند و درست پس از پایان تحصیلات مدرسه‌ای یا دانشگاهی که وارد تجربهٔ واقعی زندگی اجتماعی می‌شوند، با کاستی حاصل از زبان مادری روبه‌رو می‌شوند.

هر زبانی در جهان بازنمایانندۀ فرهنگی خاص است. زبان به‌مثابهٔ پدیده‌ای اجتماعی حامل فرهنگ، لحن، طرز تفکر و طرز نگرش به جهان است. برتر از همه، آنچه می‌توان تصور کرد، محتوای زبان مادری است. زبان مادری، یگانه زبانی است که آمیخته با احساس یادگرفته می‌شود، احساسی که بدیلی برای آن وجود ندارد.

اگر چه آموختن زبانی دیگر چونان پنجرهٔ جدیدی برای نگریستن و معنادادن به زندگی است، در قیاس با زبانی دیگر، زبان مادری خودِ پنجره است. فروگذاشتن زبان مادری به بهانه یا به‌دلیل آموختن زبان رسمی (نه ملّی) یا زبان مدرسه‌ای، به‌معنای دست‌انداختن به خس و خاشاکی برای نجات‌یافتن از غرق‌شدن است. شاهد چنین ادعایی سخن نلسون ماندلا است. ماندلا می‌گوید: «اگر با شخصی به زبانی سخن بگویی که بفهمد، آن سخن بر ذهن او می‌نشیند. اگر با او به زبان خودش سخن بگویی، آن سخن بر دلش می‌نشیند [منبع].» تجربه نشان نداده است که اشخاص از یافتن و برخورد با کسانی که به زبان مادری ایشان سخن می‌گویند، ناخرسند باشند. از این روست که هر کس در هر جایی که هست می‌کوشد هم‌زبانش را پیدا کند. کسانی که با توسل به سخن حضرت مولانا، ادعا می‌کنند همدلی از هم‌زبانی بهتر است، بی‌راه و گزافه نمی‌گویند. با این‌همه، دانستن این نکته خالی از لطف نیست که نظر مولانا کاستن از ارزش زبان مادری نبوده است. بنابراین، استناد به اهمیت همدلی، مقدمۀ خوبی برای کنارنهادنِ کُبرایی چون زبان مادری نیست.

در ادامهٔ این نوشتار به چند دلیلِ اهمیتِ آموختن زبان مادری، پرداخته می‌شود.

زبان مادری، پیش‌نیاز رشد هیجانی و ذهنی

زبان مادری و یادگیری زبان مادری توأمان آثار پرباری بر شکل‌گیری چگونگی هر شخص دارند. زبان‌شناسان، زیست‌شناسان و زیست‌روان‌شناسان بر این باورند که آهنگ، رنگ و زیباییِ صدای مادر از زمانی که کودک در رحم مادر است، به او انتقال می‌یابد. به دیگر سخن، بخشی از میراثی که نوزاد با خود به دنیا می‌آورد، اندوخته‌هایی از زبان مادری است. بر این اساس است که نوزاد به صدای مادر و پدر زودتر و بیش از هر کس دیگر واکنش نشان می‌دهد. توصیهٔ عمومی‌ و تخصصی به همهٔ کسانی که از کودکان مراقبت می‌کنند، آن است که برای ارتباط با کودکان به‌جای زبان آمرانه از زبان مادرانه استفاده کنند. زبان کودک، زبان ساده و پیش‌پاافتاده نیست. زبان کودک آکنده از هیجان، احساسات، تصویرها و تخیلات است. بنا براین، وقتی بیان می‌شود شایسته است با کودک به زبان کودک سخن گفت، بدان معنا نیست که به ساده‌ترین شکل ممکن با او سخن گفته شود. زبان کودک، همانا زبان مادر اوست. رشد مغزی، عاطفی و هیجانی کودک در سال‌های اولیهٔ زندگی، یعنی تا پایان دورهٔ ابتدایی مرهون بهره‌مندی از زبان مادری است.

نخستین مفهوم‌سازی‌های کودک از خود و جهان اطرافش بر پایهٔ زبان مادری‌اش شکل می‌گیرد. به‌همین ترتیب، کودک نخستین تجربه‌های عاطفی و شناخت خود از جهان را هم با زبان مادری ابراز می‌کند. از این‌رو، بر پایهٔ دیدگاه‌های روان‌شناسان رشدنگر، شناخت‌نگر و ساختن‌گرا، می‌توان گفت، بن‌مایه‌ها و ساخت‌های پایه‌ای ذهنِ هر شخص با مصالح زبانی مادر و در درجهٔ دوم خانواده‌ای که کودک در آن قرار دارد، ساخته می‌شود. مردم دنیا از هر تیره و قب یله‌ای که باشند و به‌هر چند زبان سخن بگویند، زبان مادری برای آنان در درجهٔ نخست اهمیت قرار دارد. کسانی که نمی‌توانند به زبان مادری صحبت کنند، بنویسند و ابراز عقیده کنند، همیشه در حسرت بهره‌جستن از زبان مادری‌اند. تجربهٔ نیایشگری و برگزاری مراسم عبادی و آئینی در هر کجای دنیا مؤید آن است که مردم ترجیح می‌دهند عمیق‌ترین عواطف و احساسات و برداشت‌های خود را به‌زبان مادری خود شکل بدهند. بر این اساس، بهترین ترانه‌ها، لالایی‌ها، سوگ‌نامه‌ها و اندرزنامه‌ها برای مردم، آن‌هایی‌اند که به‌زبان مادری ایشان فراهم آمده است.

وقتی شخص به‌زبان مادری‌اش سخن می‌گوید، ارتباط مستقیمی‌ بین دل، مغز و زبان او برقرار می‌شود. سخن‌گفتن به‌زبان مادری به شخص جرئت می‌بخشد. مردم به آن مقدار که از بی‌سوادی می‌ترسند، از سخن گفتن به‌زبان دیگر هم می‌ترسند. در مطالعه‌ای به مترجمان هم‌زمان (دیلماج) ایتالیایی‌زبان که به زبان انگلیسی هم تسلط کامل داشتند، دو دسته واژه نشان داده شد (انگلیسی و ایتالیایی). در هر بار سرعت شناخت واژگان و واکنش آنان به واژه، به‌وسیلهٔ موج‌نگارهای مغزی ثبت شد. مقایسهٔ اطلاعات به‌دست‌آمده نشان داد، شرکت‌کنندگان در آن پژوهش، در شناخت و واکنش به واژه‌های ایتالیایی نسبت به شناخت و واکنش به واژه‌های انگلیسی، عملکرد بهتری داشته‌اند. پروفسور آلیس مادو پرووربیو (Alice Mado Proverbio)، استاد الکتروفیزیولوژی‌شناختی در دانشگاه Milano-Bicocca  به‌دست‌آمدن چنین نتیجه‌ای را متأثر از آموخته‌های حاصل از زبان مادری می‌داند.

زبان مادری شاخصی برای هویت فرهنگی

کودک با استفاده از زبان مادری‌اش با والدین، خانواده، نزدیکان و منسوبان، فرهنگ، تاریخ، هویت و دینش، ارتباط برقرار می‌کند. زبان مادری، کودک را با فرهنگ جامعه‌ای که از آن برآمده است و هویتش در آن شکل گرفته است، پیوند می‌دهد. کودکی که زبان مادری‌اش را نداند، از اثرگذارترین و کارآمدترین ابزاری که می‌تواند با استفاده از آن در دامان فرهنگ تربیت یابد، محروم می‌ماند.   

زبان مادری، ابزار سرآمدی برای انتقال فرهنگ و حفظ علقه‌های فرهنگی است. کودکی که از فرهنگ و تاریخش ناآگاه باشد، در هر جای جهان باشد، در وطن یا در محل زندگی، دیگر جرئت‌ورزانه زندگی نخواهد کرد. هر کسی با زبان و فرهنگش قد می‌کشد و احساس سرافرازی می‌کند. بریده‌ماندن کودک از زبان مادری‌اش به گلی می‌ماند که بدون ریشه در داخل گلدان آبی گذاشته شده است. زبان، انسان را نامیرا می‌سازد. عمر زبان‌ها بلندتر از عمر انسان‌هاست.

غفلت رسمی‌ و غیررسمی، عمدی و غیرعمدی خانواده‌ها و دولت‌ها از ایجاد زمینه برای رشد کودک با زبان مادری‌اش، جفا در حق کودک، فرهنگ و جامعه است. نادیده‌گرفتن زبان مادری کودکان و تحمل یک زبان به‌مثابهٔ زبان ملّی که به‌غایت نادرست است، حاصلی جز سست‌کردن هویت فردی، قومی‌ و ملّی نخواهد داشت. زبان رسمی‌ یا زبان مدرسه‌ای، زبان ملّی نیست. زبان مادری هر کس، زبان ملّی او است. چون زبان متعلق به آب و خاکی است که کودک در آن زندگی می‌کند. زبان انگلیسی در هند و پاکستان زبان رسمی‌ است، ولی زبان ملّی نیست. در مقابل، زبان‌های هندی، سندی، پنجابی و اردو زبان‌های ملّی‌اند. این زبان‌ها زائیدهٔ هند و پاکستان‌اند. به‌همین قیاس، زبان فارسی زبان رسمی‌ و مدرسه‌ای ایران است و زبان ملّی نیست، بلکه هفتادوپنج زبان و حتی بیشتر از آن که در ایران یافت می‌شود، همگی زبان‌های ملّی‌اند. ملّی‌بودن چیزی به معنای تعلق‌داشتن آن به همهٔ آحاد جامعه است. مردم ایران در هر جای کشور که باشند، زبان ترکمنی را متعلق به خود می‌دانند. زبان‌های موجود در هر کشوری پرچمی‌ برای نمایاندن فرهنگ آن کشورند.

زبان مادری، بنیانی برای یادگیری زبان‌های دیگر

جیم کامینز (Jim Cummins) بر این باور است که، «کودکانی که با پیشینهٔ قوی‌ای از زبان مادری وارد مدرسه می‌شوند، غنای زبان مادری آنان سبب می‌شود مهارت‌های زبانی زبانِ مدرسه را بهتر و سریع‌تر بیاموزند. توصیه نمی‌شود که کودکان پیش از ورود به مدرسه زبان مدرسه را بیاموزند، بلکه اصرار بر آن است والدین و نزدیکانِ کودک پیش از ورود او به مدرسه، برای او داستان‌هایی به‌زبان مادری بگویند و بخوانند. از این‌رو، وجود منابع گوناگون چاپی به زبان مادری کودک حیاتی است. داستان‌خوانی و داستان‌گویی‌های پیش از مدرسه، ضمن رشددادن و عمق‌بخشیدن به ریشه‌های زبان مادری، به ایجاد هویت فرهنگی و مانا نگه‌داشتن بخش اصیلی از فرهنگ یاری می‌کند. کودکانی که دارای پیشینهٔ غنی ای از زبان مادری‌اند، پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به همتایان خود نشان می‌دهند.»

توانایی صحبت‌کردن به زبانی دیگر، مدیون زبان مادری است. کودکی که با ظرافت‌های زبان مادری خود آشنا باشد، با مهارت‌های فراشناختی بالاتری برای یافتن راهی برای آموختن زبانی دیگر می‌کوشد. چنین کوشش آگاهانه‌ای، نتایج شایسته‌تری را برای یادگیرندهٔ زبانی به‌جز زبان مادری به ارمغان می‌آورد. بر خلاف نظر کسانی که زبان مادری را مخل آموختن زبان مدرسه می‌دادند و اصرار دارند که کودک باید زبان مدرسه را پیش از مدرسه بیاموزد، مهارت‌های زبانی قابل‌انتقال‌اند. این بدان معنا است که اگر یادگیرنده‌ای در زبان اول توانا باشد، برای یادگیری زبان دوم از آموخته‌های زبان اول بهره خواهد جست. این پدیده درست مانند مهارت‌های ظریف هنری یا غیره است. کسی که نخست ساز دوتار را آموخته است، حتماً برای آموختن سه‌تار، تار و گیتار مهارت‌های پایه‌ای خود را به‌کار خواهد گرفت. بدین سبب نمی‌توان و نباید گفت، برای آموختن گیتار نباید کسی پیشتر هیچ سازی را بیاموزد.

تجربه و پژوهش کشورهای مهاجرپذیر اروپایی و آمریکایی نشان می‌دهد که کودکان در آموختن زبان مدرسه، زبان عمومی‌ و زبان درسی، دچار دشواری اساسی نمی‌شوند. در این کشورها بیش از آنکه تأکید روی آموختن زبان مدرسه باشد، تمرکز بر فراموش‌نشدن زبان مادری است. دلیل اساسی این است که آن‌ها به تجربه دریافته‌اند کودکان از ناحیهٔ یادگیری زبان مدرسه آسیب نمی‌بینند، بلکه آسیب جدی از سر گسسته‌شدن ارتباط زبانی کودک با فرهنگ خانوادگی و ملّی خود است.

چه باید کرد؟

۱- عمل به تعهدات قانونی و ملّی برای ایجاد فرصت یادگیری پایه‌ای زبان مادری پیش از مدرسه و در مدرسه. کسانی که از درک این ضرورت عاجزند، از درک فرهنگ و اهمیت آن هم عاجزند یا دانسته از کنار موضوع می‌گذرند.

۲- پرداخت هزینهٔ عدم تأمین آموزش به زبان مادری یا پرداخت هزینهٔ نابرابری آموزشی. هر سال، از بودجه ملّی برای فراهم‌کردن آموزشی نابرابر هزینهٔ کلانی می‌شود. بنا براین، برای جبران هزینه‌ای که از حساب دانش‌آموزانی که زبان اولشان زبان مدرسه نیست، شده است، دولت باید دست به اقداماتی بزند. بر اساس محاسباتی که صورت می‌گیرد، دولت باید هزینهٔ یادگیری زبان مادری را به دانش‌آموزان محروم از آموزش به زبان مادری بپردازد.

۳- حمایت مالی و نهادی از نویسندگان زبان‌های در معرض خطر. بخشی از جبران هزینه‌های نابرابری آموزشی، می‌تواند به صورت حمایت از نویسندگانی که به‌زبان‌های مادری تولید اثر می‌کنند، به شیوه‌های زیر صورت بگیرد:

  • تخصیص یارانهٔ حمایت از نشریه‌های ویژهٔ زبان‌های ملّی
  • ایجاد فرهنگ‌سراهای زبان مادری و حمایت مادی، مالی و معنوی از آن‌ها
  • حمایت از شبکه‌های اینترنتی، سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در ترویج زبان‌های‌ ملّی / مادری
  • راه‌اندازی و حمایت از شبکه‌های رادیویی به زبان‌های‌ ملّی
  • فراهم‌نمودن فرصت یادگیریِ دروس مدرسه‌ای به‌زبان مادری

____________________________________________________________________________________________________

مراجع:

Cummins, Jim. Bilingual Children’s Mother Tongue Why Is It Important for Education? Available at http://www.iteachilearn.com/cummins/mother.htm. Accessed in June 2009.‎

http://www.fountainmagazine.com/Issue/detail/Mother-Tongue-The-Language-of-Heart-and-Mind

International Herald Tribune, May 23, 2008. Brain Activity Reveals Mother Tongue. Available at http://www.iht.com/articles/ap/2008/05/23/europe/EU-FEA-GEN-Italy-Language-Of-Thoughts.php

ارسال دیدگاه